عرفان عرفه
(فرازهایی از نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات)
فضیلت روز عرفه به صورت اجمال:
روز عرفه یکی ازبرترین عیدها برای بندگان است هرچند به عنوان روز عید معروف نیست. زیرا گفته شدکه این روز روز فرخند ای است که خداوند بندگان را به ستایش وثنا گویی خود فرا خوانده وبه آن ها نوید جود وبخشش عمومی وبرآوردن وعده ها و آمرزش گناهان و پنهان داشتن عیوب و برطرف ساختن ناراحتی ها داده و به روی آورندگان به خود اذن ورود و به روی برگردانندگان اجازه درخواست داده است و نیز گذشت که هر زمانی که خداوند آن را برای مناجات با خود و بخشش مواهب و پاداش های خود برگزیده باشد، شایسته است که عظمت ارزش آن شناخته شود و هر اندازه که بنده توان دارد به ستایش و سپاس گزاری از خداوند بپردازد .
فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام در روز عرفه
امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند تبا رک وتعالی پیش از اهل عرفات برای زائران امام حسین علیه السلام تجلی نموده وحوائج آنها را برآورده وگناهانشان را می آمرزد ودر مورد خواسته هایشان شفاعت می کند ،آن گاه به سراغ اهل عرفات میرود واین عنایت را به آنها می کند.
فراز هایی از دعای شریف عرفه ی امام حسین علیه السلام:
«اِلهی حققنِی بِحقایٍق اَهلِ القُربِ وَ اسْلُکْ بی مَسْلَکَ اَهلِ الَجذْبِ»
خداوندا ! وجودم را با حقایق اهل تقرب مزین فرما و روش اهل گرایش به سویت را به من بیاموز.
آنان که به درگاه تو تقرب جستند و در این جستجو به مراد خود نائل آمدند ثابت ترین حقایق برای آنان کشف شده و از نوسانات اضطراب آور شک و تردید رهایی یافته، به آرامش یقین رسیدند، آنان با وصول به یقین به سوی تو جذب شدند.
البته ما موجودات انسانی کوچکتر از آن هستیم که با وجود دبوبی خداوند اتحادی پیدا کنیم، چنین تصوری امکان ناپذیر است یعنی هرگز واقعیت نخواهد داشت اما میدانیم که انسانها در نتیجه توجهات صحیح و کوششها و مجاهدتهای عالی در دوران زندگی میتوانند عظمت روحی خود را دریابند، این عظمت روحی آن چنان است که میتوان آن را به عنوان نور خداوندی معرفی نمود. انجذاب به سوی خداوند تخلق به اخلاق اوست.
در آن هنگام که انسان به سوی بی نهایت جذب میشود، کاملا درمییابد که وجودضعیف و ناچیزش عظمتی به خود گرفته است که این الفاظ معمولی قدرت ارائه آنرا ندارد، لذتی بالاتر از این حالت جذبه وجود ندارد.
«الهی اَغْنِنی بِتَدبیرِکَ عَنْ تَدبیری وَ بِاختیارِکَ عِن اِختیاری»
خداوندا! با تدبیر خود از تدبیرهای ناقصم بی نیازم فرما و از اختیار خود بهرهمندم ساز.
مقداری از حقایق نسبی را با عقول و مشاعر خود درک میکنیم ولی تدبیر نهایی امور هیچ گاه برای ما دست نمیدهد. به همین جهت همیشه تدبیرهای ما ناقص(است) و ارادههای ما کامل اگر در این حالت تسلیم شگفت انگیز کوچکترین مسامحهای روا بداریم، به حیرت و اضطرار مبتلا خواهیم گشت و اگر این تسلیم را ندیده بگیریم به ورطهی احساس استقلال سقوط خواهیم کرد.
پس باید در این مورد تأمل بیشتری نمائیم و ببینیم خداوند بی چون در امور ما چه مقدار دخالت دارد ؟ جای تردید نیست که عوامل قاهره و علل پیروز از هر سو ما را احاطه نموده است، درون و برون ما پرواز شرایط و مقتضیاتی است که استقلال تفکرات و تدبیرهای ما را منتفی میسازد.مانند این است که :
پر کاهـم در مــــصاف تند باد خود ندانم در کجا خواهم فتاد
پیش چوگانهای حکم کن فکان میــدویــم انــدر مکــان و لـامکان
ولی در همین سیستم هماهنگ موجودات جهان طبیعت که ما موجودات انسانی هم یکی از تشکیل دهندگان آن میباشیم، اختیار و کوشش و فعالیت ما نیز پیش بینی شده است، این مائیم که در سیستم قابل انعطاف طبیعت واحدهای مربوط را ایجاد میکنیم. این مائیم که در پهنهی بیکران طبیعت موجهای کوچکی که همگی در تشکّل کل، دخالت دارند، به وجود میآوریم. پس معنای این که خداوند ما را با تدبیر خود از تدبیر نمودن بی نیاز فرماید، چنین میشود که عوامل فعالیت ما را که از آن جمله تدبیر و اختیار است، تنظیم فرماید، و ما بتوانیم از این عوامل حداکثر بهرهبرداری را بنماییم نه اینکه ما هیچگونه تدبیر و اختیاری نداشته باشیم.
«عَمِیتْ عَین لاتَراکَ عَلَیها رَقیباً»
کور است آن چشم که نظارت تو را بر خود درک نمی کند. از بامدادان تا شبگیر ظلمانی دیدگانم بر این صحنه بی کران طبیعت باز است.اشکال والوان را می بینم، کوچک وبزرگ و حرکات و سکنات و زشت و زیباها را نظاره می کنم.
همه چیز را می بینم و این نظاره را با تمام جرئت بینایی می نمایم، خداوندا! آیا حقیقتا دیدگان من باز است و می بینم؟ اگر دیدگان من باز است چرا نظارت تو را از همین بود و نمودها که بر دیدگانم می تابد مشاهده نمی کنم؟ پس چرا آن گاه که احاطه وجودی تو را بر تمام موجودات به یاد می آورم پلک های چشم های برونی ودرونی ام روی هم می افتد و شبپره وار خورشید فروزان را نادیده می گیرم؟ اما وقتی درست می نگرم و می اندیشم می بینم:
قافیه اندیشم و دلدار من گویدم مندیش جز دیدار من
ای روشنی بخش دیده ها ! دست عنایتی فرود آر و با مهر خداوندیت نوری فرا راه این چشمان خیره بیفشان تا نظارت تو را بر تمام کائنات و اشراق نور تو را بر دیدگانم درک کنم.
«و بجَنابِکَ اَنْتَسِبَ فَلا تُبْعِدنی ،وِ ببابِکَ اَقِفُ فَلا تَطرُدنی»
خداوندا به تو منسوبم، مرا از خود دور مگردان و به درگاهت ایستادهام، طردم مفرما!
پاک پروردگارا! مهربان خداوندا! من به تو منسوبم، از بارگاهت دورم مفرما، اگر چه قطره پشیزی در اقیانوس بی کران جهان هستی باشم، اما بالاخره آن دره بی مقدارم که به آفتاب فروزان وجود تو منسوبم.و به همین جهت به تمام موجودات جهان هستی می بالم، زیرا که قطره ای درآن اقیانوسم، که از تو و به سوی توست.و آن ذره بی مقدارم که در فضای بیکران، به هوای مهر درخشان سرمدیت در جنبش و حرکتم.
آفتاب مهرت ار بر ذره تابیدن بگیرد ذره بر رقص آید و بر چرخ بالیدن بگیرد
پروردگارا! در امتداد زدکانی، به طمع وصول به مقصد راههای پیموده و هزاران درها زدهام، ولی هیچ گونه صدای آرامش بخشی به گوشم نرسیده است. هر دری که میزدم جوابی نمیشنیدم، گمان میکردم اگر در دیگری را بزنم به منزلگه مقصود راه خواهم یافت ولی هر دری که به رویم باز شد در مقابل خود بیابان هولناکی دیدم و جنگل سحر آمیزی. تا آنگاه که در بارگاه تو را زدم. دیگر از این ور به سوی دیگر رهسپار نخواهم گشت.اینجا مقصد نهایی من است و تمام راههای حق و حقیقت به این بارگاه میپیوندد.
منابع:
?- اقبال الاعمال از سیدبن طاووس
?- نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات از علامه محمد تقی جعفری