جامعه آزاد و دشمنانش
نویسنده : محمد ایمانی
حرّیت و آزادی با اباحه مسلکی دوتاست.گروهی هستند که از آزادی دم می زنند تا اباحه مسلکی و لاابالیگری کنند. اختیار و آزادی، جوهره انسان است و فقدان آن به مسخ آدمی منجر می شود اما این به آن معنا نیست که به نام آزادی بتوان هر میل و اراده ای را جامه عمل پوشاند. انسان دارای حریت و آزادی ظاهرا با انسان اباحه مسلک در آزادی نظر و عمل شبیه یکدیگر اما اولی با وجود برخورداری از «حق» آزادی و اختیار، برای خود «حد» و «چهارچوب» قائل است در حالی که دومی برای خویش هیچ محدوده و تکلیف و مرز و مانعی قائل نیست.
اولی به قانون و قواعد اخلاقی و عقلانی با جمیع لوازم آن - حق و حد در کنار هم- متعهد است و دومی فقط حق برخورداری را می فهمد و منکر لوازم و قواعد و مرزهای آن است. هر دو درپی بهره گیری از ظرفیت ها و توانایی ها با بهره جستن از اراده آزاد هستند اما اولی برای غیر از خود نیز حق و حرمت قائل است و دومی جز خود نمی بیند و نمی پسندد و نمی خواهد. اولی «تعریف» دارد و در «منطق» می گنجد و دومی هیچ ثبات و حد و رسمی ندارد و فاقد هرگونه منطق روشن است الا این که هرچه اقتضای منفعت و لذت عینی او بود، همان را بپذیرد و پیش ببرد هرچند که ناقض منافع جمع و دیگران یا ناقض اخلاقیات و وجدانیات و متناقض با ادعاها و شعارها باشد... تا آنجا که می توان «حق آزادی» دیگران را هم منکر شد و زیر پا گذاشت، با توجیه یا عریان و بدون توجیه.
مرور تاریخ بشر و سرگذشت جوامع، شاهدی بر این ادعاست که حریت و آزادی آزاده وار، همواره مایه قوام و دوام و اتحاد و انسجام جامعه بوده و این جنس از آزادی نه تنها به از هم پاشی اتحاد و انسجام ملت ها منجر نشده بلکه طلیعه رشد و بالندگی و تفاهم و تعالی بوده است در حالی که تکوین آزادی ولنگار و افسارگسیخته و مجال و قدرت یافتن انسان های اباحی، انحطاط و ازهم گسیختگی و اختلاف و انهدام ملت ها و تمدن ها را به ارمغان آورده است.
مقصود از این نوشتار پرداختن به این موضوع نیست که چرا فلان روزنامه توقیف شد و باید توقیف می شد یا نه، یا فلان حزب باید فعالیت کند یا خیر، یا فلان شخص که بازداشت شده، مستحق آن بوده و مقدمات قانونی در این اقدام لحاظ شده یا نه. بلکه هدف آن است که نسبت آزادی و قلمرو آن را با موضوع «وحدت و امنیت ملی» بسنجیم.
صورت مسئله این است که گروه هایی در سیمای مظلوم و محروم، می نالند و فضاسازی می کنند که خلایق چه نشسته اید، حق قانونی داشتن حزب و تشکل و تریبون و روزنامه از ما دریغ شده و جماعتی اقتدارگرا و انحصارطلب و ضد آزادی با اراده تک صدایی کردن فضای افکار عمومی، محدودیت های خلاف قانون اساسی و قانون مطبوعات و قانون احزاب و... ایجاد کرده اند.
با تاکید دوباره بر این که موضوع نوشتار حاضر، «مصادیق» نیست، می گوییم این گروه راست می گویند و دروغ. کلمه حقی می گویند و اراده باطل دارند. مغالطه می کنند. «لااله» را می گویند اما نه برای نفی «اله»ها، که راغبند «الله» را هم نفی کنند پس هیچ گاه «الا الله» را نمی گویند و زیر بارش نمی روند. برای اثبات حق آزادی، به قانون اساسی و قوانین عادی استناد و مشروعیت این حق را از آنجا اثبات می کنند اما همان قانون را فقط در اصل اثبات حق قبول دارند نه آنجا که همین قانون، تکلیف آفرین می شود قلمرو حق و لزوم پایبندی به حقوق دیگران و احکام و شرایع الهی را مورد تاکید قرار می دهد.
آنها آزادند به هر حریمی تعرض کنند اما کسی حق ندارد بپرسد با چه مجوز و تا کجا؟ و حقوق دیگران چه می شود؟ از نظر آنها هیچ حوزه مصون و مقدسی وجود ندارد و می شود هر حقی را منکر شد یا ضایع کرد اما خود آنها باید از تقدس و مصونیت کامل برخوردار باشند و نباید کسی متعرضشان شود. گردن کلفت های اتوکشیده ای هستند قانون دان. اما دانستن نه برای الزام و اطاعت بلکه برای نقض یا دور زدن آن. مظلوم نمایی و صدا کلفت کردن همزمان را بلدند. سیرمانی ندارند. هاضمه هاشان بزرگ است و هوس ها و توقعاتشان سیری ناپذیرتر. باج می خواهند به نام حق. و اگر بگیرند، آخر کار نیست که تازه اول معرکه است برای امتیازخواهی و تبعیض های بیشتر. و حزب و روزنامه و دفتر و دستک های این چنینی که باشد، می شود «مسجد ضرار». مکانی مقدس نما و حرمت دار که در آن می توان از نظارت گریخت و تمنیات خویش پیش برد.
ستمی که این فرقه بر ملت و کشور می کنند، لاتعدّ و لاتحصی است. مگر می شود جفایی که اینان بر یک ملت می کنند در عداد و حساب و کتاب آورد؟ اگرچه از آزادی دم می زنند و خود را مدافع و حامی آن معرفی می کنند اما اول دشمن آزادی اند. چه، هم حق دیگران را دریغ می کنند و هم موجب بدگمانی به گوهر قیمتی آزادی می شوند. آنها با خیانت خویش راه نقد را می بندند تا آنجا که صاحب نظران دلسوز و خبره مجبور می شوند در فضای سیاه نمایی و باج خواهی جماعت مذکور، کام درکشند و به خاطر مصلحت، نقد مصلحانه را مسکوت بگذارند.
عملکرد این جماعت بوده که باعث شده متاسفانه حزب و روزنامه در جامعه جا نیفتد و شهروندان با نوعی نگاه بدبینانه به مطبوعات و احزاب بنگرند گویی که کار ویژه اینها فقط اخاذی و هوچی گری و باج بگیری و زورگیری است. جفا از این بزرگتر که اهل نقد و نظر در حاشیه می مانند و سفلگان، عیار و معیار آزادی و نقادی می شوند؟! و کدام ستم، از این گسترده تر که با وجود چنین جماعتی، الفت و اتحاد ملی خدشه بردارد و دشمن خیال کند که ملت مورد تهاجم، یکی نیست و دچار اختلاف و تفرقه است. ملت ما که به برکت تمدن دیرین، میراث دینی گرانسنگ و انقلاب احیاگر اسلامی، ملت یکدل و متحدی است اما جماعتی چندان لاابالی و خودمحور، وقتی به خاطر دستمالی حاضرند قیصریه ای را به آتش بکشند و به خاطر تسویه حساب های سیاسی و انتخاباتی یا گشودن عقده های ناکام، به سیاست های کلی نظام در عرصه سیاست خارجی خدشه وارد سازند، آیا توقع جز این است که دشمن زخم خورده، طمع نکند؟
بی تردید همین جماعتی که مدعی خیرخواه ملت و کشورند و ادعا می کنند نگران آنند که دولت و نظام، کشور را در کام خطر و تهدید می کشانند، بزرگترین تهدید علیه امنیت و اقتدار ملی هستند. همین ها هستند که با سوءاستفاده از آزادی و القای ترس در قبال تهدیدهای دشمن و ارعاب مردم، به دشمن ناامید روحیه می دهند که گویی فشارهای بی حاصل، ثمر داده است.
تصور این فرقه آن است که با سیاه نشان دادن اوضاع داخلی و خارجی و اهرم قرار دادن فشار دشمنان می توانند راحت تر امتیاز بگیرند (فشار از بیرون و چانه زنی در داخل) اما اجحاف به همین حد محدود نمی ماند چرا که تعامل با دشمن، دوسویه می شود یعنی دشمن هم امیدوار می شود که از طریق درونی کردن بحران می تواند در صفوف ملت و حاکمیت رخنه کند. اینجاست که دشمن قسم خورده خارجی با جریان فرصت طلب و اباحه مسلک داخلی به هم می رسند و منافعشان منطبق می شود. از اینجا به بعد دیگر نباید صرفا درباره آزادی بیان و ابعاد حقوقی و مطبوعاتی و سیاسی آن سخن گفت یا از جرم مطبوعاتی و سیاسی سخن راند. خاطیان حرفه ای و همیشگی این عرصه وارد قلمرو امنیت ملی شده و نقش ستون پنجمی و جاسوسی دشمن را ایفا می کنند. آنها پای بیگانه را به کشور گشوده، جنگ روانی او را موثر ساخته و روحیه او را بازسازی می کنند و در حق یک ملت که پس از 2 سده استبدادزدگی و استعمارگزیدگی، توانسته بند بردگی از جان خویش بگشاید و به آزادی برسد، کدام خیانت از این بزرگتر؟
نقد، حق مطبوعات و فعالیت سیاسی و انتخاباتی، حق احزاب است. آنها حق دارند به عملکردها اشکال کنند اما حق ندارند قوانین، قواعد اخلاقی و انسانی یا مصالح کلان یک ملت را زیر پا بگذارند و در تنگنای عرصه بلافند که ملت چه نشسته اید آزادی به مسلخ رفت، استبداد برگشت و روزگار ملک و ملت سیاه شد.
ای کاش برخی مدعیان راستین آزادی به عمق فاجعه ای که در پیوند با اباحه مسلکان نهفته است پی می بردند و جفای رفته بر ملت از این ناحیه را بازخوانی می کردند تا دوباره فضا گرگ و میش نشود و حق به دست یاران ساده دل آن مظلوم نیفتد. از دشمن نباید ترسید اما از این دوستان ساده دل و احیاناً صاحب برخی تعلقات، چرا.
منبع : روزنامه کیهان ? / ? / ????