سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دستاورد دانش، بی رغبتی به دنیاست . [امام علی علیه السلام]
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29

رابطه ایران و آمریکا از دیدگاه امام خمینی (ره)

امام خمینی ره  و امریکا

 
1. اگر مقصود از روابط آن روابطی است که تا حالا بین ایران و امریکا بوده است، در زمان شاه سابق بین ایران و آمریکا بوده است، این روابط نبوده است، این یک آقایی بوده با نوکرش هر کاری می خواسته، هر امری که می کرده عمل می کرده - اگر می گویید - ما اگر چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطه اش را با ما قطع می کند، ما از خدا می خواهیم که رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهیم پذیرفت برای خاطر اینکه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشیم. شرافتی نیست رابطه داشتن با امثال آمریکا، دولت آمریکا یک شرافت انسانی مع الاسف الان ندارد که ما بخواهیم به واسطه آن شرافت انسانی اش با آن رابطه داشته باشیم. دولت آمریکا این است که دارید می بینید که مظلوم را - دارد - در هر جا پیدا می کند پوست می کند، هر جا بتواند می رود و بمب سرشان می ریزد، هر چه بتواند ذخائر ملت ها را می برد، ما بخواهیم روابط با اینها داشته باشیم بهتر این است که ما با اینها روابط نداشته باشیم، بهتر این است با آنهائی که می خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم تا یک وقتی که به خود بیایند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزی که بفهمند که شرق هم یک جایی هست که تمدن از او پیش آنها رفته است. ?

2. من بارها گفته ام و هم اکنون اعلام می کنم که ایران باید تا قطع تمام وابستگی های سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود از آمریکا به مبارزات قاطع خود علیه این جهانخوار بیرحم ادامه دهد و بعد در صورتی که ملت بیدار و شریف ما اجازه دهد، ارتباط بسیار عادی خود را در حد سایر کشورها با آمریکا برقرار می کنند. ?

3. ما را به حساب بیاورند، ما را بدانند که یک ملت هستیم، یک دولت داریم، یک ملت هستیم، یک رژیم هست در اینجا، این را بفهمند و از آن سواری که هستند. ?

 

4. پیاده بشوند یک قدری با هم راه برویم، اگر پیاده شد آقای کارتر از آن عرشی که دارد آمد روی زمین نشست با ما زمین نشین ها تفاهم کرد، ما هم با او تفاهم می کنیم و به استثنای اینکه - باید - آن ظلم هایی که به ما کرده است باید جبران بکند. با ملت آمریکا که هیچ چیز نداریم، هیچ اختلافی نیست بین ملت ها با هم - با دولت هایشان - دولتی که بعد پیش می آید، تفاهم کند با ما، اینطور نباشد که من در کاخ سفید نشستم و شما در کوخ نشستید و کاخ نشین با کوخ نشین باید ارباب و رعیت باشد - این - اگر این کلمه را بردارند و ما را همانطور که هستیم، بفهمند، ادراک کنند ماها را، ما با آنها چرا رابطه ای نداشته باشیم با دولت آمریکا هم رابطه پیدا می کنیم، با همه جا و اما اگر وضع اینطور باشد، ما می خواهیم چه کنیم که پیشقدم بشویم برای اینکه نوکری کنیم! پیشقدم بشویم برای اینکه هم نوکری کنیم هم همه چیزمان را تقدیم کنیم! آنوقت نوکر که می گرفتند یک اجرتی به او دادند، اینها نوکر می گیرند و همه چیزش را هم می گیرند، ما خواهیم چه کنیم با اینها رابطه داشته باشیم هیچ لازم نیست رابطه داشته باشیم.? 

5. در یکی دو روز پیش از این در روزنامه بود که سنای آمریکا به اتفاق آرا این اعدام هائی که در ایران شده است محکوم کردند. آنهائی که طرح داده یکی از دوستان اسرائیل است که خودش هم از صهیونیست هاست. خوب معلوم است که سنای آمریکا باید محکوم کند ما را، شکی ندارد، ما می دانیم که اینها ما را محکوم می کنند، دولت آمریکا هم ما را محکوم می کند منتها حرفش را نمی زند، مجالس آمریکا هم ما را محکوم می کنند برای اینکه آن داغی که به دل آمریکا وارد شده است به واسطه این نهضت، به دل هیچ کس وارد نشده است، هیچ کدام از ممالک به اندازه این استفاده نمی کردند. باید ما محکوم باشیم. توقع اینکه سنای آمریکا مثلا موافق با ما باشد، توقع بیجایی است. توقع اینکه خیر، اعدام های ما را محکوم نکنند، این توقع بیجاست، ما همچو توقعی از آمریکا نداریم، خصوصا که خوب، دولت ایران از اسرائیل نفت را قطع کرده و تا آخر هم نمی دهد به او دیگر، او هم از دوستان نزدیک آمریکاست و سنای آمریکا، ما توقع نداریم که دولت آمریکا به ما چیز کرده بود که اگر چنانچه این اعدام ها ادامه پیدا بکند، در روابط ایران با آمریکا یک قدری خطر می افتد، الهی که به خطر بیفتد ما روابط با آمریکا می خواهیم چه بکنیم، روابط ما با آمریکا، روابط یک مظلوم با یک ظالم است. روابط یک غارت شده با یک غارتگر است. ما می خواهیم چه کنیم. آنها میل دارند، که با ما روابط، آنها احتیاج دارند که با ما روابط داشته باشند، ما چه احتیاجی به آمریکا داریم، آمریکا آن طرف دنیاست، آنها می خواهند که بازار داشته باشند اینجا، آنها باز طمع دارند که نفت ما را بخورند. ما که، اسلام که بنا ندارد که ظلم به دیگری بکند، مظلوم هم نخواهد شد. ?

6. روابط ما با آمریکا و همچنین با سایر کشورهای جهان بر اساس احترام متقابل خواهد بود. ما برای آمریکا حق تعیین سرنوشت خودمان را قائل نخواهیم بود. آنچه تا به حال دولت های گذشته در آمریکا و اکنون دولت آقای کارتر انجام داد و می دهد، نشان می دهد که هنوز به تمام وسایل متوسل می شوند که این سلطنت را برای، تامین منافع خودشان حفظ کنند و لذا هنوز حالت خصمانه نسبت به نهضت اسلامی کنونی دارند، تا وضع به این منوال است نظر ما نیز نسبت به سیاست آمریکا، نظری منفی است و البته ما حساب ملت آمریکا را با دولت آمریکا جدا کردند و می کنیم و از ملت آمریکا می خواهیم که از نهضت اسلامی ایران پشتیبانی کنند. روابط فعلی ایران و آمریکا، روابط ارباب و نوکری است که قطعا باید به یک رابطه سالم تغییر پیدا کند.? 

7. ما نمی خواهیم به آمریکا ظلم بکنیم و نمی خواهیم زیر بار ظلم آمریکا برویم، کارهائی که کرده اند، ظلم به ما بوده که آن را تحمل نخواهیم کرد. ما روابط دوستانه با همه ملت ها داریم و دولت ها هم اگر با ما به طور احترام رفتار کنند، احترام متقابل را داریم. ?

----------------------------

? . صحیفه نور ج 11 صفحه 34 تاریخ: 26/9/58

? . صحیفه نور ج 11 صفحه 265 تاریخ: 22/11/5

? . صحیفه نور ج 11 صفحه 35 تاریخ: 26/9/58

? . صحیفه نور ج 11 صفحه 36 تاریخ: 26/9/58

? . صحیفه نور ج 6 صفحه 57  تاریخ:  2/2/58

? . صحیفه نور ج 4 صفحه 8 تاریخ : 11/9/57

? .  صحیفه نور ج 3 صفحه 275  تاریخ: 10/9/57

 


 نوشته شده توسط محمد صادق نجفی در چهارشنبه 87/5/2 و ساعت 9:0 صبح | نظرات دیگران()

ذکر احادیثی در فضائل مولا امیر المومنین علیه السلام

پیامبر ص فرمود: به من، درباره علی ع سه چیز وحی شده است:«او آقای مسلمانان، پیشوای متقین، ورهبر پیشانی سفیدان و نورانیان است.»

پیامبر ص بر دوش علی ع دست گذارده بود و با صدای بلند فرمود:«این امام نیکان و کشنده بدان و فاجران است، کسی که یاریش کند، پیروز و آن که خوارش نماید، سرافکنده خواهد بود.»

نجف اشرف بارگاه مطهر و نورانی مولا علی علیه السلام

پیامبر ص در حالی که با دست به علی ع اشاره می‌کرد می‌فرمود:« این نخستین کسی است که به من ایمان آورده، و نخستین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند، این صدیق اکبر است و فاروق این امت، بین حق و باطل جدایی می‌افکند و این یعسوب مؤمنان است.»

پیامبر ص فرمود:« علی باب علم من و بیان کننده آنچه من بر آن مامور شده‌ام پس از خودم، برای امتم می‌باشد. حب و دوستی او ایمان، و بغض او نفاق است.»

فرمودة رسول خدا ص در حدیث ام سلمه، چنین است:« کسی که علی را سب و بدگویی کند، مرا سبّ نموده است.»

در حدیث ابوبکر آمده است که پیامبر ص می‌فرماید:« دست من و دست علی در عدالت مساوی است.»

رسول خدا ص فرمودند:« کسی که می‌خواهد به نوح در عزمش، به آدم در علمش، به ابراهیم در حلمش، به موسی در زیرکیش، و به عیسی در زهدش بنگرد، به علی بن ابیطالب نظر افکند.»

 چنانچه ابوالمؤید موفق به احمد خوارزمی اخطب الخطباء در مناقب خو نقل می‌نماید که روزی خلیفه عمر از روی تعجب از علی بن ابیطالب ع سوال کرد چگونه است که هر حکمی از احکام یا مسئله ای از مسائل از تو پرسش می‌کنند بدون معطلی جواب می‌دهی.
حضرت در جواب عمر دست مبارک را در مقابل او باز کرد و فرمود: چند انگشت در دست من است؟
فوری گفت پنج انگشت.
حضرت فرمود: چرا تأمل نکردی و فکر ننمودی. گفت: محتاج به‌فکر نبود زیرا پنج انگشت در مقابل روی من خاضر بود.
حضرت فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است، لذا در جواب سئوالات فوری و بی‌تامل و تفکر جواب می‌دهم.

ایوان نجف عجب صفایی دارد --- حرم مطهر امام علی علیه السلام


مردی از معاویه سوالی نمود. گفت آن‌را از علی بپرس که داناتر‌ است.
عرب گفت: جواب تو را خوشتر دارم از جواب علی.
معاویه گفت: بد سخنی گفتی «کرهت رجلا کان رسول الله یعره بالعلم و لقد قال انت منی بمنزله هرون من موسی الا انه لا نبی بعدی و کان عمر اذا اشکل علیه شیء اخذ منه.»
یعنی : «کراهت داری از کسیکه پیغمبر ص او را تلقین علم می‌کرد هر آینه به‌تحقیق به‌او فرمود تو از من به‌منزله هارونی از موسی الا آنکه بعد از من پیغمبری نباشد و هر وقت بر عمر امری مشکل و پیچیده می‌شد از علی ع سوال می‌کرد و رای او را می‌گرفت.»

نور الدین بن صباغ مالکی در فصول المهمه و محمد بن طلحه بن شافعی در مزالب السئول و امام احمد بن حنبل در مسند و خطیب خوارزمی در ناقب و سلیمان بلخی در ینابیع الموده و غیره آن‌ها در کتب معتبره خود ثبت نموده‌اند که خلیفه عمر بن الخطاب هفتاد هزار مرتبه گفت: «لولا علیّ لهلک عمر» بلکه صریحا اعتراف نمود که اگر در جواب کعضلات و مشکلات و مسائل پیچیده علی ع نباشد کار مشکل می‌شود و اگر علی ع نبود عمر هلاک شده بود.»

منابع:

کتاب شبهای پیشاور، گفتار های مرحوم سلطان الواعظین شیرازی

کتاب ترجمه المراجعات اثر علامه شرف الدین


 نوشته شده توسط محمد صادق نجفی در سه شنبه 87/4/25 و ساعت 11:0 عصر | نظرات دیگران()

جهانشاهی مجرم و خاتمی بی گناه


حجت الاسلام جهانشاهی طلبه سیرجانی  در ادامه حرکت اعتراض آمیز خود نسبت به زمین خواری در شهرستان آباده دستگیر شد.
وی در هنگام دستگیری گفت : ماموران شهرستان آباده نامه‌ای از دادگاه ویژه روحانیت استان فارس در دست دارند، مبنی بر اینکه این حرکت بنده یعنی پیاده‌روی در اعتراض به زمین‌خواری‌های سیرجان، مخالف شأن و حیثیت روحانیت است و به خاطر همین یا باید به شهر خودم بازگردم یا به دادگاه ویژه روحانیت استان فارس مراجعه کنم.

حجت السلام جهانشاهی طلبه سیرجانی


دلیلی که برای دستگیری حجت الاسلام جهانشاهی از سوی دادگاه ویژه روحانیت مطرح شده دلیلی موجه است چرا که دفاع از شأن و حیثیت روحانیت جزء وظایف ذاتی این دادگاه می باشد، اما مسئله ای که ذهن را می آزارد برخورد دوگانه با تخلفاتی است که به شأن و جایگاه روحانیت آسیب زده و مخالف با آن جایگاه مقدس است.
وقتی دادگاه ویژه در دفاع از حریم روحانیت، پیاده روی اعتراض آمیز را که در متون دینی هیچ تصریحی بر جرم بودنش نیست مخالف با شأن و حیثیت روحانیت تفسیر می کند و حجت الاسلام جهانشاهی را در دو راهی سکوت یا دادگاه قرار می‌دهد چگونه در برابر جرائم فاحشی که در متون اسلامی به صراحت از حرمت آنها سخن به میان رفته چشم می‌پوشد. حساسیت دادگاه نسبت به حفظ شأن و جایگاه روحانیت ستودنی است اما در صورتی که در انجام این‌گونه برخورد ها ملاحظه جایگاه افراد را ننماید.


چندی پیش شاهد انتشار قسمت‌هایی از فیلم سفر آقای خاتمی به ایتالیا بودیم که جناب آقای خاتمی در آن به راحتی با زنان مصافحه می نماید و در فیلمی دیگر دوشادوش یک خبرنگار زن ایتالیایی که پوششی بسیار نامناسب دارد نشسته اند.
و یا در نمونه ای دیگر از مناسبات مشکوک این جریان شاهد انتشار خبر شرکت ایشان به همراه خانم ابتکار در اجلاس جهانی بیلدربرگ که سال 1999 در پرتغال برگزار گردیده است بودیم.

خاتمی ایتالیا دست دادن با زنان


با توجه به موارد مذکور و در صورتی که پیاده روی اعتراض آمیز مخالف با شأن و جایگاه روحانیت تفسیر می‌شود و با عامل آن برخورد قضایی صورت می‌گیرد آیا نباید با مصافحه کننده با زنان نامحرم، با شرکت کننده در اجلاس بیلدربرگ و .... برخورد قضایی صورت گیرد؟


 نوشته شده توسط محمد صادق نجفی در سه شنبه 87/4/25 و ساعت 11:0 صبح | نظرات دیگران()

ارتباط پدر معنوی؛ 18 تیر و خاستگاه های مایکل برانت 


متن مشروح سخنرانی پیام فضلی نژاد در مدرسه علمیه معصومیه قم منتشر شد  
  جلد کتاب شوالیه های ناتوی فرهنگی نوشته پیام فضلی نژاد 
سایت رسمی مدرسه معصومیه، روز هجدهم خردادماه 1387، متن دومین جلسه سخنرانی پیام فضلی‌ نژاد، عضو مرکز پژوهش‌های موسسه کیهان، را در مدرسه معصومیه حوزه ی علمیه قم منتشر کرد. این سخنرانی که ساعت 30/9 شامگاه هفتم خردادماه 1387 در سالن آمفی تئاتر این مدرسه آغاز شد، به مدت دو ساعت به طول انجامید. پس از پایان این سخنرانی، فضلی‌نژاد به پرسش‌های طلاب و دانشجویان پاسخ داد. آنچه از حضور خوانندگان می‌گذرد، گزارشی کوتاه از این نشست است.

 
 
چکیده جلسه نخست سخنرانی
فضلی‌نژاد پیش از این روز 15 اردیبهشت‌ماه 1387 نیز به دعوت بسیج طلاب معصومیه، پیرامون کارنامه سیاسی عبدالکریم سروش سخن گفته بود. در جلسه نخست وی به نقد عملکرد سروش و حلقه کیان پس از دوم خرداد 1376 پرداخت و با ارائه اسنادی، نشان داد که پروژه دوم خرداد به مثابه یک پروژه امنیتی محصول اتحاد سه حلقه فکری و امنیتی، شامل حلقه کیان، مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری و جاسوسان دانشگاهی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا بوده است و پس از استقرار دولت اصلاحات نیز این حلقه امنیتی هم مناصب دولتی را به تصرف خود درآورد و هم کوشید تا یک جامعه مدنی دولتی را بسازد.

پیام فضلی نژاد در منزل علی فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات در کابینه حجت الاسلام هاشمی رفسنجانینویسنده کتاب «شوالیه‌های ناتوی فرهنگی» به اشتراکات فکری عبدالکریم سروش و آقای سید محمد خاتمی پرداخت و اذعان کرد که سروش تئوری رفرم سیاسی و پروتستانتیسم اسلامی را در بازه زمانی پایان دهه شصت تا نیمه دهه هفتاد بنا کرد. این تئوری که یک برش آشکار از زرادخانه معرفتی فراماسونرها در غرب بود، در دوره اصلاحات به عرصه عمل آمد و دولت اصلاحات، در حقیقت مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نبود، بلکه در خدمت استقرار نظریه مجعول حکومت دموکراتیک دینی سروش بود.»
 
کارنامه سیاسی سروش در آشوب‌های 18 تیر 1378
عضو مرکز پژوهش‌های موسسه کیهان در آغاز دومین جلسه سخنرانی خود، با اشاره به نخستین گفتارش در مدرسه علمیه معصومیه قم با موضوع «بازخوانی انتقادی کارنامه سیاسی و معرفتی عبدالکریم سروش»، به نقش پدر معنوی اصلاح‌طلبان در آشوب‌های شبه دانشجویی 18 تیر 1378 پرداخت و فعالیت‌های وی را از 19 اردیبهشت 1378 تا زمستان 1378 به نحو مستند ارزیابی کرد.


فضلی‌نژاد با اشاره به جلسه دفتر تحکیم وحدت که اردیبهشت 1378 در هنگام شام غریبان حسینی برگزار شد، گفت: «سروش در این جلسه، سه پروژه را طرح کرد. اول؛ عقلانیت محض، دوم؛ نقد عملکرد ائمه اطهار و سوم اسطوره‌زدایی از ساحت جامعه دینی و قهرمان ستیزی. سروش در حالی که در هنگامه آشوب‌های آن دوران در خارج از کشور به سر می‌برد، ناگهان به ایران بازگشت و استراتژی عبور از خاتمی را تبلیغ کرد. البته تبلیغ این استراتژی، خود یک استراتژی بود برای اینکه هم گفتمان‌سازی و هم مطالبه‌سازی شود و آقای خاتمی را نیز در معرض پاسخ به آن مطالبات قرار دهند. سروش در جلسه‌ای که چند روز پس از 18 تیر در مشهد برگزار کرد گفت که عنقریب نیروهایی که میدان گرفته‌اند گوی سبقت را از خاتمی خواهند ربود و همه آن‌ها با خاتمی همفکر نخواهند بود. آقای خاتمی هم در پاسخ به آن مطالبات و برای اینکه نشان دهد که با سروش همفکر است، در عاشورای حسینی همین سال گفت که انسان بر دین تقدم دارد. می‌دانید که بحث تقدم جان بر عقیده به مثابه یک تئوری ماسونی در برابر بحث تقدم عقیده بر دین، به عنوان آموزه‌ای الهی، همواره نقطه نزاع توحش غرب با تمدن اسلامی بوده است و معیاری است برای سنجش وابستگی افراد به زرادخانه معرفتی ماسونی در غرب. البته برخی از شخصیت‌ها ماسون‌ هستند، به این معنی که عضو رسمی یک لژ فراماسونری در جهان می‌باشند و برخی هم ماسون‌زده هستند؛ یعنی آگاهانه یا ناآگاهانه از تئوری‌های ماسونی پیروی می‌کنند. بنده اکنون در مقام داوری حول این موضوع نیستم که بخواهم بگویم فلان شخص ماسون است یا ماسون زده، بلکه در مقام نقد اندیشه تعمد می‌کنم.»


فضلی‌نژاد افزود: «سروش در ادامه پروژه قدیمی و ناکام روحانیت ستیزی خود، مدعی شد که اطاعت از مراجع تقلید مستوجب عذاب است. او چند روز پس از 18 تیر 1378، در جلسه‌ای در مشهد مدعی شد که مسلمانان روشن‌بین و تیزبین باید مواظب باشند که نکند با عمل به فتاوی مراجع تقلید معاصر مستوجب عقوبت الهی شوند، چون این مراجع پایشان در انسان شناسی و فهم حقوق بشر لنگ است! با این همه، می‌بینیم که در دومین روز کنگره تبیین انقلاب اسلامی ایران به دعوت مسئولان ستاد بزرگداشت صدمین سال تولد امام خمینی (ره)، سروش به عنوان سخنران دعوت می‌شود و این در حالی است که در جلسه گذشته گفتم که وی بیشترین تهمت‌ها و اهانت‌ها را علیه شخصیت یگانة امام خمینی (ره) روا داشته است.»


پژوهشگر موسسه کیهان سپس با اشاره به سخنانی از سروش در دانشگاه امیرکبیر که پیش از برگزاری کنگره تبیین امام خمینی (ره) ایراد شده بود، گفت: «نه تنها سروش در دانشگاه امیرکبیر گفته بود من از اول با تئوری حکومت اسلامی آقای خمینی موافق نبودم، بلکه او اهانتی بس بزرگتر را به امام راحلمان روا داشته که در هراسم که اگر به بازخوانی آن اهانت بپردازم، طلاب و روحانیون ذوب در ولایت از باب دفاع غیورانه از دین، عرصه را بر روشنفکران دینی تنگ کنند. البته من هر نوع برخوردی به شیوه برخوردهای افراطیون را مردود می‌دانم، چرا که اولا سابقه این برخوردهای افراطی به عناصر مشکوک و بعضا جاهل می‌رسد و ثانیا سبب می‌شود تا امثال سروش به واسطه آن برخوردها در موضع مظلومیت قرار گیرند که این اتفاق در دهه هفتاد افتاد. سروش در جلسه پرسش و پاسخی در کانون توحید لندن خاطره‌ای را از دیدارش در هنگام عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی با امام (ره) را نقل می‌کند و می‌گوید که دیدم روی آقای خمینی درباره علوم انسانی اظهار نظری کرده است. چند نفری رفتیم به ملاقات ایشان و من توضیح دادم که این مسئله‌ای که گفته‌اید به این شکل نیست. امام پس از این توضیحات به من گفت که تا امروز فکر می‌کردم رقاصی هم جزء علوم انسانی است!»


فضلی‌نژاد افزود: «این دروغ پردازی‌های سروش متاسفانه در کتابی هم سال 1385 با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده است و دفتر نشر آثار حضرت امام(ره) در برابر تهمت‌های ناروای سروش به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران سکوت کرده است! سروش در پی القاء آن است که حضرت امام خمینی (ره) فرق میان رقاصی و علوم انسانی را نمی‌دانست و این نه تنها تهمت و اهانتی بزرگ است که یک جفا است. حضرت امام(ره) که در زمینه حقوق و فلسفه مدرن غرب در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی آراء هوشمندانه و ژرف دارد، آیا سزاوار چنین برخوردی هستند؟ چرا دفتر نشر آثار امام درباره این تحریفات و تهمت‌های مکرر سروش به امام خمینی (ره) نه تنها موضعی نگرفته است، بلکه سال 1378 از سروش در کنگره تبیین انقلاب اسلامی دعوت می‌کند. در آن کنگره سروش در پی تقلیل پروژه سلمان رشدی علیه قرآن و پیامبر اعظم (ص) برآمد و مسئولان کنگره به بهانه اینکه جلسه سروش، یک جلسه علمی است، ورود خبرنگاران را به جلسه سخنرانی او ممنوع کردند. پس از آن رخداد، یک اندیشمند انگلیسی بود که در برابر مواضع سروش در آن کنگره اعتراض کرد، نه مسئولان دفتر نشر آثار امام(ره).»


پس از افشای جلسه محرمانه سروش با اعضاء انجمن سیاست خارجی آلمان که به درخواست وزارت امور خارجه آلمان برگزار شد، چهار تن از ماموران باند  قتل های زنجیره ای در جلسه‌ای با  آقای شریعتمداری ( سرپرست موسسه کیهان) به شدت اعتراض کردند که چرا کیهان خبر از برگزاری این جلسه داده است. البته خبر برگزاری این نشست محرمانه نخستین بار توسط ایرنا فاش شد، اما جزییات آن را نشریه کیهان هوایی و روزنامه کیهان و نیز هفته‌نامه صبح پیگیری و منتشر کردند. سروش نیز از سال 1365 با انتشار متن سخنرانی‌ای که در باب مبانی نظری فاشیسم ایراد کرده بود، بر یهودی‌ستیزی جمهوری اسلامی ایراد می‌کرد. دوستان ما می‌دانند آن هنگام بحث یهودی‌ستیزی مطرح نبود، بلکه صهیونیسم‌ستیزی مبنای سیاست جمهوری اسلامی بود و هست. یهودی‌ستیزی در کلام سروش، نوعی مجازگویی بود. اولا یک همگرایی در باب اتصال به صهیونیسم در اینجا به چشم می‌خورد. ثانیا، در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای هم می‌بینید که کسانی که به نوعی علیه صهیونیسم موضع داشتند، به قتل رسیدند، مانند مجید شریف. مختاری و پوینده از منتقدان طیف راست سلطنت‌طلب در کانون نویسندگان بودند و با امثال سیمین بهبهانی که از عناصر اشرف پهلوی است، سر نزاع داشتند. این جنس از اشخاص کشته می‌شوند. حتی داریوش و پروانه فروهر از سوی جناح‌های اپوزیسیون خارج از کشور متهم به همکاری با جمهوری اسلامی بودند و می‌بینید که باز این‌ها هم در زمره سوژه‌های باند قتل های زنجیره ای بودند. سوال من این است که چرا این اشخاص که به نوعی همراه با برخی از سیاست‌های جمهوری اسلامی بودند و اگر دشمنی هم داشتند، به روایت مقام معظم رهبری در زمره دشمنان بی‌آزار ما بودند، چرا این‌ها کشته می شوند؟! از دیگر سو، چرا باند قتل های زنجیره ای  حامی کسانی بود که با صهیونیسم همگرایی نظری یا عملی داشتند؟»


پیام فضلی‌نژاد با تاکید بر اینکه بر اساس نظر رهبری معظم نظام هرگونه اقدامی مانند پدیده قتل‌های زنجیره‌ای از اساس مذموم و دارای حرمت شرعی است، اظهار داشت: «من تنها طرح پرسش می‌کنم و وارد ارزیابی امنیتی نمی‌شوم، چرا که ورود به این دایره مستلزم داشتن اطلاعات دقیق از چرایی و چگونگی رخدادهاست که این اطلاعات در اختیار من نیست. اما می‌خواهم بدانم که چرا هر جا که پای سعید امامی در میان است، می‌توان نشانی نیز از عبدالکریم سروش یافت. در شماره 45 نشریه کیان سروش گفت‌وگویی را پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای انجام می‌دهد و می‌کوشد که با انحراف ذهن مخاطب، شاگردان مرحوم احمد فردید را متهم به زمینه سازی نظری برای قتل‌های زنجیره‌ای کند. جالب است که بدانید یکی از دعاوی اصلی سروش با مرحوم فردید هم بر سر صهیونیسم‌ستیزی فردید بود. سروش انواع و اصناف فحاشی‌ها را به فردید منتسب می‌کرد و او را همواره از تئوریسین‌های خشونت می‌دانست. شاگردان فردید در زمره افرادی بودند که به نیکی پروژه اباحه‌گری سروش را دریافته بودند و هشدار می‌دادند که نمی‌توان با تکیه به سیستم فکری و آراء کارل ریموند پوپر، یک مسلمان مدرن خلق کرد و سرانجام این کوشش، الحاد است.»


فضلی‌نژاد سپس به آراء سروش پیرامون نظریه «خودی و غیرخودی» پرداخت و با بازخوانی دو مصاحبه سروش در 17 مرداد و 17 آبان 1378 در روزنامه‌های نشاط و عصرآزادگان گفت: «در هنگامی که رهبری معظم انقلاب پس از ماجرای 18 تیر، نظریه هوشمندانه و راهگشای خودی و غیرخودی را طرح کردند که جامعه به مرزبندی و تمایزیابی آشکار میان نیروهای سیاسی برسد، سروش گفت که این نظریه ریشه در جاهلیت دوران قبیلگی دارد. جالب است که شعبان شهیدی، معاون وقت مطبوعاتی وزیر ارشاد، آن هنگام در مقام سخنگوی سروش ظاهر شد و گفت که وی چنین نگفته است، اما سروش هیچ‌گاه سخن خود را تکذیب نکرد و در دوره‌های بعد، بر آن اصرار ورزید.»


فضلی‌نژاد سپس به دفاع سروش از اشخاص مرتد و نیز دفاع او از جهاد ابتدایی فرق و اقطاب شبه مذهبی علیه مسلمانان پرداخت و ادامه داد: «پروژه سروش در سال 1378 پروژه پیچیده‌ای بود و او تنها به مبارزه با مرجعیت، رهبری نظام و حتی بحث عبور از خاتمی اکتفا نکرد، بلکه مقاله‌ای را در شماره 46 ماهنامه کیان نوشت با عنوان فقه در ترازو و در آن از حقوق افراد مرتد و اینکه افراد حق دارند اسلام را وانهند و دین دیگری برگزینند، سخن گفت. بالاتر از این، شاه‌کلید بحث او این بود که اگر مسلمانان برای خود حق دعوت دیگران به اسلام یا گاهی جهاد ابتدایی را قائلند، دیگران هم می‌توانند چنان حقی را برای خود قائل باشند. او تنها از این راه در پی ذبح حقیقت جهانشمول اسلام نبود، بلکه به نوعی کوشید تا به نبردهای ایدئولوژیکی که آمریکا از سال 2001 با نام جنگ‌های صلیبی نو با مسلمانان جهان آغاز کرد، با این عنوان که دیگران هم حق جهاد ابتدایی علیه اسلام را دارند، مشروعیت نظری دهد. بنابراین پروژه سروش در سال 1378 که سال آشوب‌های شبه دانشجویی بود، پیچیده و مستلزم ارزیابی‌های امنیتی بسیار است. باید عملکرد او نقد شود و امیدوارم روزی اسناد امنیتی منتشر گردد تا امکان چنین ارزیابی‌ای فراهم آید.»


وی سپس به طرح گزاره‌های سازمان جاسوسی سیا توسط سروش در جامعه فکری ایران اشاره کرد و گفت: «در آمریکا در کتابی به نام A Plan to Devide and Desolate Theology مصاحبه مفصلی از دکتر مایکل برانت معاون ارشد رئیس سابق سیا و عضو مهم بخش شیعه شناسی سازمان سیا منتشر شده است. وی در این مصاحبه از اسرار تکان دهنده ای پرده برداشته است و در جریان اتهام کارکنان سیا به فساد مالی بطور ناخودآگاه اعتراف کرده است که در این سازمان مبلغ 900 میلیون دلار برای سازمان دهی مبارزه با تشیع اختصاص یافته بوده است. مایکل برانت مدتی طولانی در بخش مذکور فعالیت داشته ، ولی چندی پیش به خاطر فساد مالی از کار برکنار شده است و او نیز، ظاهرا از باب انتقام جویی خیلی از اسرار محرمانه را برملا کرده است که امروز راه تحلیل پروژه حلقه کیان و سروش را برای ما آسان می‌کند. در این کتاب مبارزه با مرجعیت شیعه به عنوان سرچشمه اصلی قدرت تشیع و مبارزه با واقعه عاشورا و عزاداری‌های مذهبی مسلمین، از اصلی‌ترین پروژه‌های سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برشمرده شده است. سیا به این نتیجه رسیده بود که باید دو بال سرخ و سبز تشیع تا سال 2010 میلادی نابود گردد و باید افرادی که با شیعه اختلاف اعتقادی دارند را بطور منظم و مستحکم علیه شیعه سازمان دهی کرد. به گفته معاون ارشد سازمان سیا، آمریکا اهداف خود را در این طرح از طریق، اول؛ شناسایی و کمک مالی به افرادی از شیعه که بتوانند توسط نوشتارهای خود، عقاید و مراکز علمی شیعه را هدف قرار دهند و دوم؛ تحقیق و جمع آوری مطالب فراوانی علیه مرجعیت و نشر اشاعه ی آنها توسط نویسنده های پول پرست و بی‌نام پیش ببرد.»


فضلی‌نژاد با بازخوانی طرح امنیتی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای براندازی تشیع در جهان اسلام، به اشتراکات پروژه حلقه کیان و عبدالکریم سروش با آن طرح پرداخت و افزود: «در سال 1378 که آمریکا به خیال خام خود، به فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دل بسته بود، سروش همه توان خود را به میدان می‌آورد. او پیش از این برای زدن ریشه هویت شیعه گفته بود که شیعه و سنی دو قرائت تاریخی از اسلام هستند و هر دو به یک اندازه معتبر می‌باشند. به قول خودش در پی منفک ساختن اسلام حقیقت از اسلام هویت بود که امروز هم همین رای را در آراء آقای سید محمد خاتمی می‌بینیم که به آن خواهم پرداخت. در سال 78، عوامل سیا یک به یک وارد ایران می‌شوند تا پروژه براندازی را به نقطه عطف خود برسانند که اوج آن در 18 تیر متجلی است. سروش، دقیقا در نقشه راه طرح مایکل برانت که آن هنگام معاون ارشد سازمان جاسوسی سیا بود، حرکت کرد. در شام غریبان حسینی، کارنامه ائمه را مستحق نقد دانست و بر زدودن اسطوره‌های قدسی از عرصه جامعه دینی تاکید کرد. از دیگر سو، اطاعت از مراجع را مستوجب عقوبت الهی و رفتن به جهنم خواند. به ستیز با آموزه ولایی خودی و غیرخودی روی آورد که روزنامه عصر آزادگان آن را تیتر صفحه نخست خود کرد. از ارتداد به مثابه یک حق دفاع کرد و حق جهاد پیراوان دیگر فرقه‌های ضاله و غیرضاله علیه مسلمان را در ماهنامه کیان طرح نمود.

آیا طرح همه این تئوری‌ها که باب میل سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا است، در همان سالی که ایالات متحده دل به فروپاشی جمهوری اسلامی بسته است، اتفاقی است؟! پسر سروش، آقای سروش دباغ برای یکی از اساتید خود نقل کرد که من متعجبم که چرا پدرم ناگهان در میان آشوب‌های 18 تیر به ایران بازگشته است و اصلا بنای آمدن او به ایران نبود. این را من به طور موثق برای شما نقل می‌کنم که حتی خانواده سروش از بازگشت ناگهانی او به ایران حیرت‌زده شدند.

 سروش در سال 1379 نیز تبلیغ برای گزاره‌های سازمان جاسوسی سیا را پی‌گرفت. سخنرانی او در همایش شریعتی و روشنفکری دینی در شهر شیراز نمونه بارز چنین رویکردی است. در آن همایش، او می‌گوید من به شریعتی ادای احترام می‌کنم، همچنان که به امام حسین ادای احترام می‌کنم، اما همیشه آرزو می‌کنم ای کاش چنان نشود که به حسین (ع) و فداکاری شهادت‌طلبانه او احتیاج بیفتد. اولا سروش در بدو امر، مقام امام حسین را در حد شریعتی پایین آورده است، ثانیا در برابر رهنمود امام خمینی (ره) که می‌گویند تنها راه حسینی ماندن است، سروش خاستگاههای مایکل برانت را بیان می‌کند. بنابراین می‌بینیم که حسب طرح سیا برای براندازی تشیع که به پروژه حسین‌زدایی آمریکا در ایران اشاره شده، سروش هم آرزومند آن است که به شهادت‌طلبی امام حسین (ع) نیازی نداشته باشیم! البته این جملات را باید در کلیت پروژه سروش و حرکت خزنده او در ایران دید و تجلیل کرد.»

 سروش اکنون در نقشه راه پروژه ناتوی فرهنگی در هلند حرکت می‌کند. هر جا که غرب تغییر استراتژی امنیتی در مسئله مبارزه با اسلام سیاسی می‌دهد، سروش در آنجا حضور دارد.

هلند ابتدا با فیلم تسلیم (تئو ونگوگ) و سپس با فیلم فتنه (ویلدرز) و اکنون با قرائت سکولار از قرآن توسط قادر عبدالله به میدان مبارزه با اسلام آمده است و در سوی دیگر جبهه، نقاشی با نام مستعار به نام سوره حرا، شرم‌آورترین تصاویر از معصومین را در موزه دولتی لاهه به نمایش می‌گذارد.

شاگردان سروش با رسانه‌ای چون رادیو زمانه با پول سرویس اطلاعات و امنیت هلند به تبلیغ ایدئولوژی فحشای سیاه می‌پردازند که گزارش مشروح و مستند آن در روزنامه کیهان منتشر شده است.

 در همین میان است که می بینید بخش عربی رادیو هلند مصاحبه میشل هوبینگ را با سروش تحت عنوان قرآن، کلام محمد منتشر می‌کند و اتفاقا برای اولین بار در رادیو زمانه به فارسی بازنشر می‌گردد و وعده انتشار ترجمه هلندی کتاب بسط تجربه نبوی او نیز در مقدمه مصاحبه داده می‌شود. در این مصاحبه، چنانکه می‌دانید وحیانیت قرآن با پدیده الهام در شعر برابرگذاری شده و سروش می‌گوید خطا و تاریخیت، احوال و حالات پیامبر اعظم (ص) در قرآن راه یافته است و بنابراین متن قرآن، آلوده به خطاست. بخش مهمی از مشکل صهیونیسم این است که اسلام نص قدسی و بدون خدشه دارد و مسلمانان از سندیت، اصالت و مرجعیت متن دینی خود، به نحو مستند دفاع می‌کنند و اکنون پروژه ناتوی فرهنگی با همه قدرتش می‌کوشد تا نصوص و متون مقدس ما را مخدوش کند، اما اراده خدا، بالاتر از همه اراده‌ها است. نتیجه این است که می‌بینیم باز، سروش در میدان پروژه امنیتی سازمان‌های اطلاعاتی غرب، توپ می زند.»

پیام فضلی نژاد در منزل محمد مهدی فقیهی

پیام فضلی نژاد در منزل محمد مهدی فقیهی

احسان نراقی در منزل پیام فضلی نژاد

احسان نراقی در منزل پیام فضلی نژاد

پیام فضلی نژاد در منزل آیت الله صانعی

پیام فضلی نژاد در منزل آیت الله صانعی

سایتی مربوط به آقای پیام فضلی نژاد 

دپارتمان پژوهش های راهبردی ایران


 نوشته شده توسط محمد صادق نجفی در یکشنبه 87/4/16 و ساعت 1:0 عصر | نظرات دیگران()

از محتشمی پور تا منتجب نیا


خوشبختانه چندی است مدعیان به اصطلاح اصلاحات به بروز درونیات و آشکار سازی مافی الضمیر خود مشغول شده اند و در روندی سازماندهی شده به فحاشی و هتاکی علیه افراد شاخص جریان مقابل خود می‌پردازند.
با نگاهی به سخنان حضرات محتشمی و منتجب نیا به روشنی پیداست که این گونه ادبیات زمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد که افراد از برخورد منطقی و عقلانی ناتوان شده‌اند، چرا که اگر کسی دارای قدرت در ارائه دلیل و منطق باشد هرگز به این گونه فحاشی و عربده کشی روی نخواهد آورد.

محتشمی پور و منتجب نیا

نکته ای که در دو مورد اخیر جلب توجه می‌کند ، ارائه این گونه ادبیات از سوی دو تن از سران روحانی و با سابقه جریان دوم خرداد می‌باشد.قابل پیگیری است که چه کسانی این عزیزان را اینگونه تحت تحلیل ها و اخبار نادرست قرار داده‌اند و این کار با چه اهدافی صورت گرفته است.
احتمال نخست اینکه انگیزه خط دهندگان این جریان تخریب و از میدان خارج کردن جریان معتدل دوم خرداد باشد .


احتمال دوم اینکه افرادی که داری بغض و کینه نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی هستند با پنهان شدن د پشت افراد با سابقه و ظاهرا موجه افکار و اهداف خود را به ایشان القا نموده و از تریبون و جایگاه آنها در جامعه منتشر نمایند و از این رهگذر هم افکار خود را از زبان افراد موجه در جامعه بیان نمایند و هم چهره این افراد به در افکار عمومی تخریب کنند.
سزاست افرادی همچون آقایان منتجب نیا و محتشمی پور با هوشیاری بیشتر تحت تاثیر اینگونه تبلیغات قرار نگریند و خود را بازیچه‌ی و بلند گوی جریانات مرموز غربگرا ننمایند.

عکس جناب محتشمی در میان اغتشاشگران 18 تیر 78


 نوشته شده توسط محمد صادق نجفی در چهارشنبه 87/4/12 و ساعت 10:0 صبح | نظرات دیگران()
<      1   2   3      
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
رمی جمرات در کنفرانس خبری
فقر نیرو در جبهه دوم خرداد
[عناوین آرشیوشده]

بالا

کوکب هدایت: در بلاگفا** رجا نیوز پایگاه اطلاع رسانی رجا نیوز

بالا