ارتباط پدر معنوی؛ 18 تیر و خاستگاه های مایکل برانت
متن مشروح سخنرانی پیام فضلی نژاد در مدرسه علمیه معصومیه قم منتشر شد
سایت رسمی مدرسه معصومیه، روز هجدهم خردادماه 1387، متن دومین جلسه سخنرانی پیام فضلی نژاد، عضو مرکز پژوهشهای موسسه کیهان، را در مدرسه معصومیه حوزه ی علمیه قم منتشر کرد. این سخنرانی که ساعت 30/9 شامگاه هفتم خردادماه 1387 در سالن آمفی تئاتر این مدرسه آغاز شد، به مدت دو ساعت به طول انجامید. پس از پایان این سخنرانی، فضلینژاد به پرسشهای طلاب و دانشجویان پاسخ داد. آنچه از حضور خوانندگان میگذرد، گزارشی کوتاه از این نشست است.
چکیده جلسه نخست سخنرانی
فضلینژاد پیش از این روز 15 اردیبهشتماه 1387 نیز به دعوت بسیج طلاب معصومیه، پیرامون کارنامه سیاسی عبدالکریم سروش سخن گفته بود. در جلسه نخست وی به نقد عملکرد سروش و حلقه کیان پس از دوم خرداد 1376 پرداخت و با ارائه اسنادی، نشان داد که پروژه دوم خرداد به مثابه یک پروژه امنیتی محصول اتحاد سه حلقه فکری و امنیتی، شامل حلقه کیان، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری و جاسوسان دانشگاهی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا بوده است و پس از استقرار دولت اصلاحات نیز این حلقه امنیتی هم مناصب دولتی را به تصرف خود درآورد و هم کوشید تا یک جامعه مدنی دولتی را بسازد.
نویسنده کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» به اشتراکات فکری عبدالکریم سروش و آقای سید محمد خاتمی پرداخت و اذعان کرد که سروش تئوری رفرم سیاسی و پروتستانتیسم اسلامی را در بازه زمانی پایان دهه شصت تا نیمه دهه هفتاد بنا کرد. این تئوری که یک برش آشکار از زرادخانه معرفتی فراماسونرها در غرب بود، در دوره اصلاحات به عرصه عمل آمد و دولت اصلاحات، در حقیقت مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نبود، بلکه در خدمت استقرار نظریه مجعول حکومت دموکراتیک دینی سروش بود.»
کارنامه سیاسی سروش در آشوبهای 18 تیر 1378
عضو مرکز پژوهشهای موسسه کیهان در آغاز دومین جلسه سخنرانی خود، با اشاره به نخستین گفتارش در مدرسه علمیه معصومیه قم با موضوع «بازخوانی انتقادی کارنامه سیاسی و معرفتی عبدالکریم سروش»، به نقش پدر معنوی اصلاحطلبان در آشوبهای شبه دانشجویی 18 تیر 1378 پرداخت و فعالیتهای وی را از 19 اردیبهشت 1378 تا زمستان 1378 به نحو مستند ارزیابی کرد.
فضلینژاد با اشاره به جلسه دفتر تحکیم وحدت که اردیبهشت 1378 در هنگام شام غریبان حسینی برگزار شد، گفت: «سروش در این جلسه، سه پروژه را طرح کرد. اول؛ عقلانیت محض، دوم؛ نقد عملکرد ائمه اطهار و سوم اسطورهزدایی از ساحت جامعه دینی و قهرمان ستیزی. سروش در حالی که در هنگامه آشوبهای آن دوران در خارج از کشور به سر میبرد، ناگهان به ایران بازگشت و استراتژی عبور از خاتمی را تبلیغ کرد. البته تبلیغ این استراتژی، خود یک استراتژی بود برای اینکه هم گفتمانسازی و هم مطالبهسازی شود و آقای خاتمی را نیز در معرض پاسخ به آن مطالبات قرار دهند. سروش در جلسهای که چند روز پس از 18 تیر در مشهد برگزار کرد گفت که عنقریب نیروهایی که میدان گرفتهاند گوی سبقت را از خاتمی خواهند ربود و همه آنها با خاتمی همفکر نخواهند بود. آقای خاتمی هم در پاسخ به آن مطالبات و برای اینکه نشان دهد که با سروش همفکر است، در عاشورای حسینی همین سال گفت که انسان بر دین تقدم دارد. میدانید که بحث تقدم جان بر عقیده به مثابه یک تئوری ماسونی در برابر بحث تقدم عقیده بر دین، به عنوان آموزهای الهی، همواره نقطه نزاع توحش غرب با تمدن اسلامی بوده است و معیاری است برای سنجش وابستگی افراد به زرادخانه معرفتی ماسونی در غرب. البته برخی از شخصیتها ماسون هستند، به این معنی که عضو رسمی یک لژ فراماسونری در جهان میباشند و برخی هم ماسونزده هستند؛ یعنی آگاهانه یا ناآگاهانه از تئوریهای ماسونی پیروی میکنند. بنده اکنون در مقام داوری حول این موضوع نیستم که بخواهم بگویم فلان شخص ماسون است یا ماسون زده، بلکه در مقام نقد اندیشه تعمد میکنم.»
فضلینژاد افزود: «سروش در ادامه پروژه قدیمی و ناکام روحانیت ستیزی خود، مدعی شد که اطاعت از مراجع تقلید مستوجب عذاب است. او چند روز پس از 18 تیر 1378، در جلسهای در مشهد مدعی شد که مسلمانان روشنبین و تیزبین باید مواظب باشند که نکند با عمل به فتاوی مراجع تقلید معاصر مستوجب عقوبت الهی شوند، چون این مراجع پایشان در انسان شناسی و فهم حقوق بشر لنگ است! با این همه، میبینیم که در دومین روز کنگره تبیین انقلاب اسلامی ایران به دعوت مسئولان ستاد بزرگداشت صدمین سال تولد امام خمینی (ره)، سروش به عنوان سخنران دعوت میشود و این در حالی است که در جلسه گذشته گفتم که وی بیشترین تهمتها و اهانتها را علیه شخصیت یگانة امام خمینی (ره) روا داشته است.»
پژوهشگر موسسه کیهان سپس با اشاره به سخنانی از سروش در دانشگاه امیرکبیر که پیش از برگزاری کنگره تبیین امام خمینی (ره) ایراد شده بود، گفت: «نه تنها سروش در دانشگاه امیرکبیر گفته بود من از اول با تئوری حکومت اسلامی آقای خمینی موافق نبودم، بلکه او اهانتی بس بزرگتر را به امام راحلمان روا داشته که در هراسم که اگر به بازخوانی آن اهانت بپردازم، طلاب و روحانیون ذوب در ولایت از باب دفاع غیورانه از دین، عرصه را بر روشنفکران دینی تنگ کنند. البته من هر نوع برخوردی به شیوه برخوردهای افراطیون را مردود میدانم، چرا که اولا سابقه این برخوردهای افراطی به عناصر مشکوک و بعضا جاهل میرسد و ثانیا سبب میشود تا امثال سروش به واسطه آن برخوردها در موضع مظلومیت قرار گیرند که این اتفاق در دهه هفتاد افتاد. سروش در جلسه پرسش و پاسخی در کانون توحید لندن خاطرهای را از دیدارش در هنگام عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی با امام (ره) را نقل میکند و میگوید که دیدم روی آقای خمینی درباره علوم انسانی اظهار نظری کرده است. چند نفری رفتیم به ملاقات ایشان و من توضیح دادم که این مسئلهای که گفتهاید به این شکل نیست. امام پس از این توضیحات به من گفت که تا امروز فکر میکردم رقاصی هم جزء علوم انسانی است!»
فضلینژاد افزود: «این دروغ پردازیهای سروش متاسفانه در کتابی هم سال 1385 با مجوز وزارت ارشاد منتشر شده است و دفتر نشر آثار حضرت امام(ره) در برابر تهمتهای ناروای سروش به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران سکوت کرده است! سروش در پی القاء آن است که حضرت امام خمینی (ره) فرق میان رقاصی و علوم انسانی را نمیدانست و این نه تنها تهمت و اهانتی بزرگ است که یک جفا است. حضرت امام(ره) که در زمینه حقوق و فلسفه مدرن غرب در سالهای پیش از انقلاب اسلامی آراء هوشمندانه و ژرف دارد، آیا سزاوار چنین برخوردی هستند؟ چرا دفتر نشر آثار امام درباره این تحریفات و تهمتهای مکرر سروش به امام خمینی (ره) نه تنها موضعی نگرفته است، بلکه سال 1378 از سروش در کنگره تبیین انقلاب اسلامی دعوت میکند. در آن کنگره سروش در پی تقلیل پروژه سلمان رشدی علیه قرآن و پیامبر اعظم (ص) برآمد و مسئولان کنگره به بهانه اینکه جلسه سروش، یک جلسه علمی است، ورود خبرنگاران را به جلسه سخنرانی او ممنوع کردند. پس از آن رخداد، یک اندیشمند انگلیسی بود که در برابر مواضع سروش در آن کنگره اعتراض کرد، نه مسئولان دفتر نشر آثار امام(ره).»
پس از افشای جلسه محرمانه سروش با اعضاء انجمن سیاست خارجی آلمان که به درخواست وزارت امور خارجه آلمان برگزار شد، چهار تن از ماموران باند قتل های زنجیره ای در جلسهای با آقای شریعتمداری ( سرپرست موسسه کیهان) به شدت اعتراض کردند که چرا کیهان خبر از برگزاری این جلسه داده است. البته خبر برگزاری این نشست محرمانه نخستین بار توسط ایرنا فاش شد، اما جزییات آن را نشریه کیهان هوایی و روزنامه کیهان و نیز هفتهنامه صبح پیگیری و منتشر کردند. سروش نیز از سال 1365 با انتشار متن سخنرانیای که در باب مبانی نظری فاشیسم ایراد کرده بود، بر یهودیستیزی جمهوری اسلامی ایراد میکرد. دوستان ما میدانند آن هنگام بحث یهودیستیزی مطرح نبود، بلکه صهیونیسمستیزی مبنای سیاست جمهوری اسلامی بود و هست. یهودیستیزی در کلام سروش، نوعی مجازگویی بود. اولا یک همگرایی در باب اتصال به صهیونیسم در اینجا به چشم میخورد. ثانیا، در ماجرای قتلهای زنجیرهای هم میبینید که کسانی که به نوعی علیه صهیونیسم موضع داشتند، به قتل رسیدند، مانند مجید شریف. مختاری و پوینده از منتقدان طیف راست سلطنتطلب در کانون نویسندگان بودند و با امثال سیمین بهبهانی که از عناصر اشرف پهلوی است، سر نزاع داشتند. این جنس از اشخاص کشته میشوند. حتی داریوش و پروانه فروهر از سوی جناحهای اپوزیسیون خارج از کشور متهم به همکاری با جمهوری اسلامی بودند و میبینید که باز اینها هم در زمره سوژههای باند قتل های زنجیره ای بودند. سوال من این است که چرا این اشخاص که به نوعی همراه با برخی از سیاستهای جمهوری اسلامی بودند و اگر دشمنی هم داشتند، به روایت مقام معظم رهبری در زمره دشمنان بیآزار ما بودند، چرا اینها کشته می شوند؟! از دیگر سو، چرا باند قتل های زنجیره ای حامی کسانی بود که با صهیونیسم همگرایی نظری یا عملی داشتند؟»
پیام فضلینژاد با تاکید بر اینکه بر اساس نظر رهبری معظم نظام هرگونه اقدامی مانند پدیده قتلهای زنجیرهای از اساس مذموم و دارای حرمت شرعی است، اظهار داشت: «من تنها طرح پرسش میکنم و وارد ارزیابی امنیتی نمیشوم، چرا که ورود به این دایره مستلزم داشتن اطلاعات دقیق از چرایی و چگونگی رخدادهاست که این اطلاعات در اختیار من نیست. اما میخواهم بدانم که چرا هر جا که پای سعید امامی در میان است، میتوان نشانی نیز از عبدالکریم سروش یافت. در شماره 45 نشریه کیان سروش گفتوگویی را پیرامون قتلهای زنجیرهای انجام میدهد و میکوشد که با انحراف ذهن مخاطب، شاگردان مرحوم احمد فردید را متهم به زمینه سازی نظری برای قتلهای زنجیرهای کند. جالب است که بدانید یکی از دعاوی اصلی سروش با مرحوم فردید هم بر سر صهیونیسمستیزی فردید بود. سروش انواع و اصناف فحاشیها را به فردید منتسب میکرد و او را همواره از تئوریسینهای خشونت میدانست. شاگردان فردید در زمره افرادی بودند که به نیکی پروژه اباحهگری سروش را دریافته بودند و هشدار میدادند که نمیتوان با تکیه به سیستم فکری و آراء کارل ریموند پوپر، یک مسلمان مدرن خلق کرد و سرانجام این کوشش، الحاد است.»
فضلینژاد سپس به آراء سروش پیرامون نظریه «خودی و غیرخودی» پرداخت و با بازخوانی دو مصاحبه سروش در 17 مرداد و 17 آبان 1378 در روزنامههای نشاط و عصرآزادگان گفت: «در هنگامی که رهبری معظم انقلاب پس از ماجرای 18 تیر، نظریه هوشمندانه و راهگشای خودی و غیرخودی را طرح کردند که جامعه به مرزبندی و تمایزیابی آشکار میان نیروهای سیاسی برسد، سروش گفت که این نظریه ریشه در جاهلیت دوران قبیلگی دارد. جالب است که شعبان شهیدی، معاون وقت مطبوعاتی وزیر ارشاد، آن هنگام در مقام سخنگوی سروش ظاهر شد و گفت که وی چنین نگفته است، اما سروش هیچگاه سخن خود را تکذیب نکرد و در دورههای بعد، بر آن اصرار ورزید.»
فضلینژاد سپس به دفاع سروش از اشخاص مرتد و نیز دفاع او از جهاد ابتدایی فرق و اقطاب شبه مذهبی علیه مسلمانان پرداخت و ادامه داد: «پروژه سروش در سال 1378 پروژه پیچیدهای بود و او تنها به مبارزه با مرجعیت، رهبری نظام و حتی بحث عبور از خاتمی اکتفا نکرد، بلکه مقالهای را در شماره 46 ماهنامه کیان نوشت با عنوان فقه در ترازو و در آن از حقوق افراد مرتد و اینکه افراد حق دارند اسلام را وانهند و دین دیگری برگزینند، سخن گفت. بالاتر از این، شاهکلید بحث او این بود که اگر مسلمانان برای خود حق دعوت دیگران به اسلام یا گاهی جهاد ابتدایی را قائلند، دیگران هم میتوانند چنان حقی را برای خود قائل باشند. او تنها از این راه در پی ذبح حقیقت جهانشمول اسلام نبود، بلکه به نوعی کوشید تا به نبردهای ایدئولوژیکی که آمریکا از سال 2001 با نام جنگهای صلیبی نو با مسلمانان جهان آغاز کرد، با این عنوان که دیگران هم حق جهاد ابتدایی علیه اسلام را دارند، مشروعیت نظری دهد. بنابراین پروژه سروش در سال 1378 که سال آشوبهای شبه دانشجویی بود، پیچیده و مستلزم ارزیابیهای امنیتی بسیار است. باید عملکرد او نقد شود و امیدوارم روزی اسناد امنیتی منتشر گردد تا امکان چنین ارزیابیای فراهم آید.»
وی سپس به طرح گزارههای سازمان جاسوسی سیا توسط سروش در جامعه فکری ایران اشاره کرد و گفت: «در آمریکا در کتابی به نام A Plan to Devide and Desolate Theology مصاحبه مفصلی از دکتر مایکل برانت معاون ارشد رئیس سابق سیا و عضو مهم بخش شیعه شناسی سازمان سیا منتشر شده است. وی در این مصاحبه از اسرار تکان دهنده ای پرده برداشته است و در جریان اتهام کارکنان سیا به فساد مالی بطور ناخودآگاه اعتراف کرده است که در این سازمان مبلغ 900 میلیون دلار برای سازمان دهی مبارزه با تشیع اختصاص یافته بوده است. مایکل برانت مدتی طولانی در بخش مذکور فعالیت داشته ، ولی چندی پیش به خاطر فساد مالی از کار برکنار شده است و او نیز، ظاهرا از باب انتقام جویی خیلی از اسرار محرمانه را برملا کرده است که امروز راه تحلیل پروژه حلقه کیان و سروش را برای ما آسان میکند. در این کتاب مبارزه با مرجعیت شیعه به عنوان سرچشمه اصلی قدرت تشیع و مبارزه با واقعه عاشورا و عزاداریهای مذهبی مسلمین، از اصلیترین پروژههای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برشمرده شده است. سیا به این نتیجه رسیده بود که باید دو بال سرخ و سبز تشیع تا سال 2010 میلادی نابود گردد و باید افرادی که با شیعه اختلاف اعتقادی دارند را بطور منظم و مستحکم علیه شیعه سازمان دهی کرد. به گفته معاون ارشد سازمان سیا، آمریکا اهداف خود را در این طرح از طریق، اول؛ شناسایی و کمک مالی به افرادی از شیعه که بتوانند توسط نوشتارهای خود، عقاید و مراکز علمی شیعه را هدف قرار دهند و دوم؛ تحقیق و جمع آوری مطالب فراوانی علیه مرجعیت و نشر اشاعه ی آنها توسط نویسنده های پول پرست و بینام پیش ببرد.»
فضلینژاد با بازخوانی طرح امنیتی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا برای براندازی تشیع در جهان اسلام، به اشتراکات پروژه حلقه کیان و عبدالکریم سروش با آن طرح پرداخت و افزود: «در سال 1378 که آمریکا به خیال خام خود، به فروپاشی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دل بسته بود، سروش همه توان خود را به میدان میآورد. او پیش از این برای زدن ریشه هویت شیعه گفته بود که شیعه و سنی دو قرائت تاریخی از اسلام هستند و هر دو به یک اندازه معتبر میباشند. به قول خودش در پی منفک ساختن اسلام حقیقت از اسلام هویت بود که امروز هم همین رای را در آراء آقای سید محمد خاتمی میبینیم که به آن خواهم پرداخت. در سال 78، عوامل سیا یک به یک وارد ایران میشوند تا پروژه براندازی را به نقطه عطف خود برسانند که اوج آن در 18 تیر متجلی است. سروش، دقیقا در نقشه راه طرح مایکل برانت که آن هنگام معاون ارشد سازمان جاسوسی سیا بود، حرکت کرد. در شام غریبان حسینی، کارنامه ائمه را مستحق نقد دانست و بر زدودن اسطورههای قدسی از عرصه جامعه دینی تاکید کرد. از دیگر سو، اطاعت از مراجع را مستوجب عقوبت الهی و رفتن به جهنم خواند. به ستیز با آموزه ولایی خودی و غیرخودی روی آورد که روزنامه عصر آزادگان آن را تیتر صفحه نخست خود کرد. از ارتداد به مثابه یک حق دفاع کرد و حق جهاد پیراوان دیگر فرقههای ضاله و غیرضاله علیه مسلمان را در ماهنامه کیان طرح نمود.
آیا طرح همه این تئوریها که باب میل سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا است، در همان سالی که ایالات متحده دل به فروپاشی جمهوری اسلامی بسته است، اتفاقی است؟! پسر سروش، آقای سروش دباغ برای یکی از اساتید خود نقل کرد که من متعجبم که چرا پدرم ناگهان در میان آشوبهای 18 تیر به ایران بازگشته است و اصلا بنای آمدن او به ایران نبود. این را من به طور موثق برای شما نقل میکنم که حتی خانواده سروش از بازگشت ناگهانی او به ایران حیرتزده شدند.
سروش در سال 1379 نیز تبلیغ برای گزارههای سازمان جاسوسی سیا را پیگرفت. سخنرانی او در همایش شریعتی و روشنفکری دینی در شهر شیراز نمونه بارز چنین رویکردی است. در آن همایش، او میگوید من به شریعتی ادای احترام میکنم، همچنان که به امام حسین ادای احترام میکنم، اما همیشه آرزو میکنم ای کاش چنان نشود که به حسین (ع) و فداکاری شهادتطلبانه او احتیاج بیفتد. اولا سروش در بدو امر، مقام امام حسین را در حد شریعتی پایین آورده است، ثانیا در برابر رهنمود امام خمینی (ره) که میگویند تنها راه حسینی ماندن است، سروش خاستگاههای مایکل برانت را بیان میکند. بنابراین میبینیم که حسب طرح سیا برای براندازی تشیع که به پروژه حسینزدایی آمریکا در ایران اشاره شده، سروش هم آرزومند آن است که به شهادتطلبی امام حسین (ع) نیازی نداشته باشیم! البته این جملات را باید در کلیت پروژه سروش و حرکت خزنده او در ایران دید و تجلیل کرد.»
سروش اکنون در نقشه راه پروژه ناتوی فرهنگی در هلند حرکت میکند. هر جا که غرب تغییر استراتژی امنیتی در مسئله مبارزه با اسلام سیاسی میدهد، سروش در آنجا حضور دارد.
هلند ابتدا با فیلم تسلیم (تئو ونگوگ) و سپس با فیلم فتنه (ویلدرز) و اکنون با قرائت سکولار از قرآن توسط قادر عبدالله به میدان مبارزه با اسلام آمده است و در سوی دیگر جبهه، نقاشی با نام مستعار به نام سوره حرا، شرمآورترین تصاویر از معصومین را در موزه دولتی لاهه به نمایش میگذارد.
شاگردان سروش با رسانهای چون رادیو زمانه با پول سرویس اطلاعات و امنیت هلند به تبلیغ ایدئولوژی فحشای سیاه میپردازند که گزارش مشروح و مستند آن در روزنامه کیهان منتشر شده است.
در همین میان است که می بینید بخش عربی رادیو هلند مصاحبه میشل هوبینگ را با سروش تحت عنوان قرآن، کلام محمد منتشر میکند و اتفاقا برای اولین بار در رادیو زمانه به فارسی بازنشر میگردد و وعده انتشار ترجمه هلندی کتاب بسط تجربه نبوی او نیز در مقدمه مصاحبه داده میشود. در این مصاحبه، چنانکه میدانید وحیانیت قرآن با پدیده الهام در شعر برابرگذاری شده و سروش میگوید خطا و تاریخیت، احوال و حالات پیامبر اعظم (ص) در قرآن راه یافته است و بنابراین متن قرآن، آلوده به خطاست. بخش مهمی از مشکل صهیونیسم این است که اسلام نص قدسی و بدون خدشه دارد و مسلمانان از سندیت، اصالت و مرجعیت متن دینی خود، به نحو مستند دفاع میکنند و اکنون پروژه ناتوی فرهنگی با همه قدرتش میکوشد تا نصوص و متون مقدس ما را مخدوش کند، اما اراده خدا، بالاتر از همه ارادهها است. نتیجه این است که میبینیم باز، سروش در میدان پروژه امنیتی سازمانهای اطلاعاتی غرب، توپ می زند.»
پیام فضلی نژاد در منزل محمد مهدی فقیهی
احسان نراقی در منزل پیام فضلی نژاد
پیام فضلی نژاد در منزل آیت الله صانعی